رمان گناهم عاشقی بود

گناهم عاشقی بود 

 

نویسنده:سیاوش 68 

 

خلاصه:قصه زندگی فرشته ،دختری که رازی توی زندگیش هست که حتی نزدیکترین افراد خونواده اش از اون خبر ندارن ،و اما بازگشت پسر دایی اش باعث مرور گذشته و .... 

 

نسخه موبایل 

دانلود


دانلود نسخه پی دی اف

وام ازدواج

وام ازدواج 

 

نویسنده:سیاوش  

 

خلاصه:یگانه برای عمل قلب پدرش به پول احتیاج داره و به همین خاطر مجبور به ازدواج با مانی یکی از اساتید دانشگاهش میشه. 

 

  این رمان اولین کارمه و مطمئنا پر ایراد ،پس شما به بزرگواریتون ببخشین

نسخه موبایل 

دانلود



دانلود نسخه پی دی اف

رمان هیراد

رمان هیراد 

 

نویسنده:سیاوش 68(س.ش) 

 

خلاصه:

خلاصه:هیراد دندونپزشکی 30 ساله هستش که پای چوبه دار شروع به مرور زندگیشه و اتفاقاتی میشه که اون رو به این نقطه رسوندن...از کودکیش و مادری که اون رو توی سرمای زمستان پشت در یک خونه ول میکنه...پیشنهاد ازدواجی که بهش داده میشه...نجات دختری که قصد خودکشی داشته و دختری که به دروغ هیراد رو دوست پسرش معرفی می کنه و هیراد مجبور به ازدواج باهاش میشه اما بعد از ازدواج متوجه رازهایی میشه که در زندگی اون دختر میشه و همین رازها بودن که اون رو به این نقطه رسوندن...و کلی اتفاق دیگه.


تعداد صفحات:1348 

 

نسخه موبایل 

دانلود




دانلود نسخه پی دی اف

تبریک عید

سلام بعد از یه وقفه چند هفته یا روزه؟ 

سال نوتون مبارکامیدوارم سال جدید سال خوبی براتون باشه 

برای من هم دعا کنید که امسال سال خوبی برام باشه و حتما به درسام برسم   

عیدتون مبارک و شبتون خوش

 

امروز

سلام به اونی که این مطلب رو می خونه... 

هر چی فکر کردم چی بنویسم چیزی به ذهنم نرسید...یعد دیدم مگه سلام کردن بهونه می خواد... 

بی بهونه هم میشه سلام کرد... 

چراب اید دنبال یه بهونه باشیم... 

رعنای عزیز که خیلی بهم لطف داره...منم الان جو گرفتتم...یهو دیدین رفتم دنبال کار چاپ رمان... 

امروز روز بدی نبود

سلام باز.... 

میدونید امروز داشتم فکر می کردم من چقدر خوش خیالم... 

قصد کردم واسه ارشد بخونم اما هنوز هیچی نخونده ام...هیچی هیچی که نه...اما زیادم نخوندم هنوز.... 

میدونید یه مدت نگران این بودم که نکنه مادر خانمم بفهمه رمان می نویسم...میدونی چرا؟ 

میدونم نمیدونید...چون مادر خانمم اصولا از رمان زیاد خوشش نمیاد...نمیذاره دختراش که یکشیون هم خانم بنده اس رمان بخونه...حالا فرض کنید می فهمید دومادش رمان می نویسه چی می شد؟ 

مادر خانمم میگه رمان فرد رو رویایی می کنه و ذهن دخترا رو خراب می کنه...حالا بگذریم من به جز چند نفر بقیه نمیدونم رمان می نویسم...مامان بابام هم که کلا فکر می کنن سرم تو درسه فقط... 

بگذریم برسیم به موضوع جالب که داشتم می گفتم...مادر زن 

خلاصه مادر زنمون فهمید اونم از دهن خانمم پریده که سیاوش رمان می نویسه...من گفتم الان ترور میشم...اما میدونید چی شد.. 

خلاصه من از واکنش مادر زن می ترسیدم 

بعد دیم چی شد مادر زن خوشحال که دومادش یه هنری دستشه ...تازه برگشت گفت سیاوش خب چرا رمانت رو چاپ نمی کنی... 

منم که اصلا انتظار همیچین برخوردی رو نداشتم کلی ذوق کردم

کلافه

خب الان میگم 

تو سایت نودهشتیا هم رمانام رو قرار میدم... 

نگفته بودم که رمان می نویسم؟  

امروزم نمیدونم چرا سایت برام بالا نمیاد... 

باید یکی از رمانام رو آپ کنم اما این بالا نیومدن سایت کلافه ام کرده... 

الانم من کلافه ام خیلی

سلام

سلام سیاوشم...23 سالمه...ساکن یه جایی همین نزدیکیها به قول بچه ها... اهوازیم... فعلا تا همین اطلاعات کافیه