ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | 4 | 5 | 6 | |
7 | 8 | 9 | 10 | 11 | 12 | 13 |
14 | 15 | 16 | 17 | 18 | 19 | 20 |
21 | 22 | 23 | 24 | 25 | 26 | 27 |
28 | 29 | 30 |
قسمت هفتم
یه ساعتی میشه که ستاره و فرهود
رسیدن. ستاره هم از همون وقت که رسیدن سمن رو به حرف گرفته.فرهودم که وضعش مشخصه
یا با من حرف میزنه یا با شیرین جون.
منم که دل تو دلم نیست نتیجه این همه وراجی ستاره و سمن رو بفهمم. خانما یه سوال،
بپرسم؟ شما حرف هم کم میارین؟ به قول شیرین جون انگار ضبط صوتی قورت دادن که اصلا
حرفاشون تموم بشو نیستن. والله اگه درغ میگم ، بگو دروغ میگم. ببین همین لبخندی که
الان داری قایمش می کنی داره حرف من رو تایید می کنه.
نمیدونم ستاره به این سمن گیس بریده چی گفت که برگشت یه دور از بالا تا پایینم رو
اسکن کرد. حالا تو نمی خواد غلط لفظی بگیری از من. کلا نظورم اینه که کامل
براندازم کرد.حالا می بینی من استرس دارما، اونوقت هی حرف تو حرفم بیار، نمیذاری
که حرف بزنم. داشتم می گفتم. بذار یه ذره شربت بخورم دهنم خشک شده اونوقت دوباره
بهت میگم ادامه ماجرا رو.
-مهدی بلند شو مامان کمک کن میز رو بچینم.
می بینی تو رو خدا، نه می بینی؟ دو نفر
خانم تو مجلس نشستن اونوقت مامان من رو صدا می کنه که از من کار بکشه.
ناچارا بلند شدم که ستاره با دیدن من که دنبال مامان حرکت کردم بلند گفت: مهدی بیا
بشین من و سمن به شیرین جون کمک می کنیم.
منم که از خدا خواسته خودم رو
پرت کردم روی نزدیکترین صندلی و گفتم: زحمتتون میشه، اما بلند شو کار کن برات
خوبه!
سمن چپ چپ نگاهم کرد و رفت سمت آشپزخونه
اما ستاره یه چشمک زد و رفت.برگشتم طرف فرهود و گفتم: یه ذره غیرت خرج کن زنت بهم
چشمک زد.
خندید و گفت: خب خری، این چشمک یعنی اینکه داره یه کارایی می کنه.
-زیر لفظی می خوای؟ خب بگو یعنی
چی؟
ژست فیلسوفانه ای گرفت و گفت: یعنی داره مخ این دختر خاله ات رو روشن می کنه، یعنی
داره تو موتور جستجوگر ذهنش اسم تو رو هم می نویسه، که احیانا خواست یه سرچ بکن
اسم تو هم باشه و در موردت فکر کنه.
خدا! حرفاش رو شنیدی؟ تو هم به اینکه فرهود چه آدم مزخرفیه ایمان آوردی؟ اخه این
چه وضع توضیح دادنه؟
-فرهود مثل آدم حرف بزن یعنی چی؟
-یعنی اینکه ستاره قراره از دلباخته هات برای این سمن خانم بگه و اینکه قرار تو
بری خواستگاری ؟
-چی؟
-یواش پسر هول نکن.
ای خدا من چه گناهی به درگاهت کردم که تاوانش شده دوستی مثل این فرهود، این که با
این کارش کلا سمن رو پروند.
-آخه نفهم اینجوری که دیگه تو صورتم نگاه نمی کنه، نمیگه این چه عشقیه که دو روزه
ته کشید؟
با لبخند گفت: تو صبر کن ببین من و زنم چطوری تا آخر سال زنت میدیم.
همین خوبه که با اینکه چشاتو روی من بستی
تو چندتا خاطره با من هنوزم مشترک هستی
واسه من کافیه اینکه تو از من خاطره داری
به یادشون که میفتی واسه من وقت می ذاری
همین خوبه که با اینکه سراغ از من نمی گیری
ولی تا حرف من می شه یه لحظه تو خودت می ری
صبر کن ببینم ، این اقا مهدی تو ذهنش با کدوم خانما صبحت میکنه؟؟؟ مشکوک میزنی اقا مهدی . مشکوک . همینه که سمن جوابت رو نمیده .
کاشکی منم یکی مثل ستاره داشتم ، الان اینقدر حیرون نبودم
.......... چرا من ندارم ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
( خانما یه سوال، بپرسم؟ شما حرف هم کم میارین؟ )
ضبط صوت بالاخره نوارش تموم میشه ولی رادیو 24 ساعته است و تمومی نداره 
سیاوش جان من حرف کم نمیارم بلکه وقت کم میارم و نصف حرفهام میمونه
( به قول شیرین جون انگار ضبط صوتی قورت دادن که اصلا حرفاشون تموم بشو نیستن.)
شوهر من از اصطلاح رادیو استفاده می کنه
از فرهود و دخترعموش خوشم میاد . دقیقا افکارشون مثل منه .
خب خدا رو شکر نمونه لاله خانم پیدا شد
والله سیاوش خان شما دست هرچی خانوم پرحرفه از پشت بستی باورنداری دقت کن ازبس حرف زدی ی فرصت حواستی واسه خوردن نوشیدنی برای تازه کردنه گلوت و ادامه پرحرفیات....خخخخ
شما نویسنده خوبی هستید اما ای کاش در یک جای بهتر تایپ می کردید.
مثلا کجا؟